23 بهمن 1398 - رمان دونی

روز: 23 بهمن 1398 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان سکانس عاشقانه پارت 47

رمان سکانس عاشقانه پارت 47

  ن کنده س ؟ … ـ نذار بفهمه خب …. ـ زِر نزن …. الان تو توقع داری من دقیقا چه گهی بخورم ؟ .. کلافه با سر انگشتای دست دیگه م پیشونیم رو مالش می دم و میگم : تو رو خدا جمعش کن … آریا … همین موقع می بینمش ، از آسانسور بیرون میاد ! ….

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 42

رمان ترمیم پارت 42

  به خانه حتی نگاه هم نمی‌کنم، همه‌ی حرف‌های پیرمرد به درک. مگر دردهای من را گوش کسی شنوا بود؟ در سکوت پیاده می‌شود و سمت من می‌آید. در را باز می‌کند و به داخل خم می‌شود. _ بیا پایین، گلی… تنها نمی‌ذارم بری… خودم می‌برمت. شوکه به او نگاه می‌کنم. بازویم را می‌گیرد و هدایتم می‌کند، اما واقعاً نمی‌خواهم

ادامه مطلب ...