رمان خان زاده پارت 51
حرفش و ادامه داد و با بدترین شکل ممکن غرورم و له کرد _نمیخوام اونم مثل مادرش بشه! پوزخندی زدم و گفتم _پس میخوای یه آدم نامرد و بی غیرت مثل تو بشه؟ با اینکه پشتم بهش بود اما حس کردم که فکش قفل کرد _بی غیرت؟ _نیستی؟ عصبی از جاش بلند شد. شانس آوردم مونس در حال شیر