رمان استاد خلافکار پارت 81
#هانا * * * * * به سختی لای چشمام و باز کردم و گیج به اطرافم زل زدم. سرم به شدت درد می کرد و به خاطر نمیاوردم چه اتفاقی برام افتاده که به این حال و روز دچار شدم. کم کم خون به مغزم دوید و تموم اتفاقات جلوی چشمام تداعی شد. با یادآوری دزدیده شدن آیلا