رمان استاد خلافکار پارت 83
#هانا نفسم بند اومد و با چشمای گرد شده نگاهش کردم. این دیگه کی بود! دهن باز کردم تا با عصبانیت چندتا فوش نثارش کنم که آرمین این زحمت و کشید و با غیظ به سمتش رفت و کنترل و از دستش گرفت. کلافه TV خاموش کرد و غرید _جون بچه ی من مهمتره یا این فیلمه کوفتی؟ اگه