رمان سکانس عاشقانه پارت 57
بیخیاله رها …. اصلا مهم نیست که با چشماش … همون لعنتی های رنگی وقتی زل میزنه بهم آمپر می چسبونم و سخته دل بکنم … که از جا نکَنَم اون صورتی های لباش رو … گرممه … می دونم ربطی به سالن نداره …. این گرما مخصوصه رهاس … مخصوصه نزدیک بودنم به اونه … لعنتی … لعنتی …