رمان عشق تعصب پارت 56
جفتمون رفتیم سمت پایین تا شام بخوریم دوست نداشتم احساس بدی داشته باشه یا فکر کنه بخاطر حضور اون داخل اتاق هستم ، دختر بدی نبود برعکس احساس میکردم خوب هست حیف که بازیچه دست کیانوش شده بود _ میبینم خوب با خواهرم صمیمی شدی نگاه بدی به کیانوش انداختم یه جوری با تمسخر گفت خواهرم که باعث شد