رمان استاد خلافکار پارت 94
پرستار از من پرسید هپدرش کجاست؟ معمولاً پدرا از دیدن اولین بار غذا خوردن بچه هاشون خیلی لذت میبرن. با این حرفش بغضم شکست دوباره شروع کردم به گریه کردن پرستار نمیدونست هیچ مردی اندازه امیر نمیتونه بچه شو دوست داشته باشه نمیتونه اندازه امیرلگاز اولین بار شیر خوردن بچه اس لذت ببره.. بیچاره شرمنده کنارم ایستاده بود حتی