رمان آفرودیت و شیطان پارت 16
دیاتا کلافه گفت _ همین دیگه ادامه نداره چرا باید از کسی که زندگیمو به گند کشید خبر داشته باشم ؟ اشتب زدی آقای ایکس من از اوناش نیستم که با ناپدریم در ارتباط باشم . مطمئنم خوب می دونی دو بار از خونه امون به خاطر همین سگ پدر فرار کردم پس به نظرت مسخره نیست که منو