رمان آفرودیت و شیطان پارت 18
مهدی نگاهی عاقل اندر سفیه به صادق انداخت و نگاهی با دقت به گل های گلایل سفید کرد _ ای من گل بگیرم اون مخ فندقیت رو صادق گلایل ؟؟؟ مگه می خوای بری ختم احمق ؟ صادق منگ گفت _ گل گله دیگه ایرادش چیه ؟ مهدی دستش را به علامت خاک بر سرت تکان داد و دکمه