رمان سکانس عاشقانه پارت 64
نگاهم به سقف می مونه …. دلخور و دلگیر میگم : میگه دوسم داره … حواسش بهم هست … مراقبمه ! …. نفس عمیقی میکشه و فاصله میگیره ازم .. .اونم طاق باز دراز میکشه و زل میزنه به سقف … میگه : حواسم بهت نبوده ؟ … صدای پوزخندم رو می شنوه … می شنوه و عصبی میگه :