رمان خان زاده جلد دوم پارت 17
از اینکه بی جا به شک کرده بودم شرمنده بودم از اینکه به خودم اجازه داده بودم تا حتی به این فکر کنم شرمنده بودم بغلش کردم و سرم رو روی سینش گذاشتم با یه دست کمرو نوازش کرد و گفت _چی شده عزیز دلم! خواب بد دیدی؟ کابوس و بهانه کردم برای این هم آغوشی کابوس و بهانه