رمان صیغه استاد پارت یک
پارت 1 با استرس کنار میز استاد ایستاده بودم و اون داشت برگه های روی میز و جمع میکرد. اینکه خواسته بود من توی کلاس بمونم کمی نگرانم کرده بود. بالاخره با اون حوصله و همیشگیش برگه هارو توی کیفش گذاشت و بهم نگاه کرد شاید نهایت ۳۲سالش بود ولی اصلا طوری رفتار میکرد که ادم جرات نمیکرد باهاش