رمان صیغه استاد پارت 5
میخواستم منو تنها بزاره درسته که خوب بود راضی بودم از رفتنش اما همه دخترا شبی که اولین رابطه رد تجربه میکردن با شوهرشون عشقشون نامزدشون میموندن و این آدم داشت منوتنهامیزاشت و میرفت خوشحال بودم حداقل هنوز دخترم هنوزم دخترانگیم داشتم جای امید داشت حتی یک ساعت دیگه بازم برای من بهتر بود… انقدر گریه کرده بودم