روز: شهریور ۱, ۱۳۹۹ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان خان زاده جلد دوم پارت 30

رمان خان زاده جلد دوم پارت 30

  حال دلم بد میشد چی میشد همون بچه توی شکم من بود و این همه اتفاق هیچ کدومشون نمی افتاد! واقعا خدا اینطوری می خواست منو آزمایش کنه یا اهورا رو؟ انگار که بد توی فکر رفته بودم از دنیا غافل شده بودم که با تکون خوردن دست راحیل جلوی صورتم به خودم اومدم و جانمی گفتم مشکوک بهم

ادامه مطلب ...
رمان آفرودیت و شیطان پارت 32

رمان آفرودیت و شیطان پارت 32

  ایران / تهران صادق با غضب نگاه خونینش را از نیما ، کارگر تره بار می گیرد و باز به منظور محکم کاری حرفش را برای هزارم ، گوشزد می‌کند. _نیما یادت نره که پارچه رو هر پنج دقیقه یه بار نمدار کنی و بندازی روی میوه ها ، این روزا هوا آفتابی شده ممکنه میوه ها گندیده بشن

ادامه مطلب ...

رمان نبض سرنوشت پارت۵۲

انا رفت کنار و من جاش نشستم . مسعود پیر تر و شکسته تر شده بود نسبت به اون روزی که دیدمش . _ فکر کنم میخواستین باهام حرف بزنین . به ساشا گفته بودید که حرفی باهام دارید . سرفه های پی در پیش امانی برای صحبت کردن رو نمی‌داد. انا سریع لیوان ابی رو سمتش گرفت و گفت

ادامه مطلب ...