رمان عشق تعصب پارت 69
_ اما داری از ناامیدی صحبت میکنی پس معنیش چی میتونه باشه ؟ نفسم رو غمگین بیرون فرستادم : _ من واقعا ناامید نیستم و دوست ندارم به اتفاق های بدی که افتاده حتی فکر کنم ابرویی بالا انداخت و گفت : _ پس چی ؟ _ من میدونم بهادر زنده هست نه توهم زدم نه چیزی احساسش میکنم