20 شهریور 1399 - رمان دونی

روز: 20 شهریور 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بر دل نشسته پارت ۱۴

۳۴) نزدیک ماشین که رسیدیم گفت _خوب؟ _هیچی ازم پرسید ترکم یا نه _فقط همین؟ _بله _به اون چه؟ _چه میدونم _مطمئنی فقط همینو گفت؟ _بله رئیس فقط همینو گفت، بریم دیگه من هیجانزده م با حرفم گره ابروهاش باز شد و با لبخند گفت _بریم خودمو به خدا سپردم گفتم _مگه شمام میخواین سوار بشین با من؟ _نمیشه که

ادامه مطلب ...
رمان سکانس عاشقانه پارت 77

رمان سکانس عاشقانه پارت 77

  من ترسیدنش رو حس میکنم و از خودم بدم میاد که با بی فکریم اونو کشوندم از بیمارستان تا اینجا … تا میدونه مرگی که معلوم نیست توی اون زنده بمونیم یا نه … من حتی درهم شدن چهره ش رو حس میکنم از درد دستش … اما عرق نشسته روی پیشونیش و چشمای ترسیده و عصبیش به تارخ

ادامه مطلب ...