22 شهریور 1399 - رمان دونی

روز: 22 شهریور 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بر دل نشسته پارت ۱۷

۴۴) چمدون و ساکمو بردیم توی اتاق مهمون که قرار شده بود بشه اتاق موقت من.. خودش با شوق و ذوق کمدهای دیواری رو باز میکرد و کمکم میکرد که وسایلمو بذارم توش و مرتب کنم، چیز زیادی نداشتم گفتم _باید یه سر برم خرید چیز زیادی با خودم نیاوردم _میریم _شما دیگه برید شرکت من خودم جابجا میشم _میرم

ادامه مطلب ...

رمان بر دل نشسته پارت ۱۶

۴۱) هیچ کارم ارادی نبود و دنبال دلم کشیده میشدم.. چیزی که در طول سی سال زندگیم هرگز تجربه نکرده بودم.. هنوز سر جام ایستاده بودم و ماتش بودم که آهنگ تموم شد و انگار وجودمو حس کرد.. برگشت طرفم و قلم مو از دستش افتاد، ترسید.. هینی کشید و عقب رفت.. سریع گفتم _بِ..ببخشید ترسوندمتون؟ _واای آقای راستین سکته

ادامه مطلب ...