17 مهر 1399 - رمان دونی

روز: 17 مهر 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان گرگها پارت ۳

تو دلم گفتم چه درد بزرگی توی سینه ت داری کامیار کیان.. ولی من بیخیالت نمیشم.. من کمکت میکنم به زندگی برگردی مرد نباید تعلل میکردم و میرفتم و چند روز دیگه برمیگشتم.. باید شروع میکردم به کاری که توی ذهنم بود.. برگشتم توی بخش و دنبال آقای رجب پور گشتم.. یکی از بهیارها اتاقی رو نشونم داد و گفت

ادامه مطلب ...