رمان سکانس عاشقانه پارت 80
برام مهم نیست چی فکر میکنن ؟ بابا حسین گوشیش رو بیرون میاره و شماره میگیره … زمان میبره تا گوشی رو پایین بیاره و میگه : _ برنمیداره … نگرانش میشم … من می دونم تیر خورده … من می دونم هنوز سرپا نشده و دنباله من اومده … می دونم و ساکت می مونم … می ترسم