رمان صیغه استاد پارت 25
حصاره بازوهاش دور تنم کمتر نشد و دوباره زمزمه کرد _قبل از اینکه بیام اینجا پیشش بودم به خاطر آرام بخشی که بهش زدم خوابیده. سوالی پرسیدم که ذهنمو درگیر کرده بود همیشه دوست داشتم بدونم چطوری با گیتی خانوم آشنا شده سوالمو که به زبون آوردم انگشتش پوست صورتمو نوازش کرد و گفت منو اون خیلی تصادفی