رمان گرگها پارت ۲۶
۷۴) تا عروسیه مینو پنج روز مونده بود و کامیار گفته بود الا و بلا ممکن نیست بیام و بحثو تموم کرده بود.. منم که تصمیممو قبلا گرفته بودم و نمیرفتم.. اگه کامیار قبول میکرد که بیاد بال درمیاوردم و حتما میرفتم ولی الان کلا اون امید از دست رفته بود.. کامیار بالا بود و من و منیره با هم