روز: دی ۱۸, ۱۳۹۹ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان صیغه استاد پارت 31

رمان صیغه استاد پارت ۳۱

  انگار همه چیز دست به دست هم داده که نذاره من یه لحظه آرامش داشته باشم وقتی پایین برگشت توی آشپزخونه پشت میز نشست لباساشو عوض کرده بود نگاهی به من انداخت و گفت _چرا نگاه میکنی بشین پشت میز نشستم شروع کردم به بازی کردن با قاشق توی دستم _چت شده چرا توی خودتی؟ بی حوصله جواد دادم

ادامه مطلب ...
رمان عشق تعصب پارت 79

رمان عشق تعصب پارت ۷۹

  _ بیخیال مهم نیست من از اولش میدونستم چه آدم هایی هستند واسه ی همین قصد ندارم خون خودم رو کثیف کنم هر کاری دوست دارند انجام بدن خوشحال باشند دیگه پیششون نیستم ! چند ثانیه ساکت شد بعدش با صدایی گرفته شده گفت : _ اما کیانوش دیوونه شده بود همه جا داره دنبال تو میگرده ، حالش

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 23

رمان عروسک پارت ۲۳

  میترا مات نگاهم کرد که شهریار دو مرتبه با عصبانیت پرسید : -دارم میگم میدونی خودش چی میخواد؟ که خودش دایی میخواد یا قاب عکس بابا؟ که مامان میخواد یا زندایی؟ خونه ۵متری یا ۵۰۰متری؟؟ میدونی؟ تو چی میگی؟از طرف کی میگی؟ میترا دستی به گونه اش کشید و گفت : -من خونه ۵۰۰متری ندارم بدم بهش. مادر هم

ادامه مطلب ...