26 دی 1399 - رمان دونی

روز: 26 دی 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان گرگها پارت ۴۲

۱۳۹) نگار جون و منیره برگشتن و چهار روز تنهاییِ من و کامیار به پایان رسید.. ولی چیزی که دلگرمم میکرد و زندگی رو برام قشنگتر کرده بود تغییرات کامیار بود که دیگه منو از خودش نمی روند و فاصله نمیزاشت بینمون.. و هم اینکه کم کم داشت به حالت عادی برمیگشت و میرفت توی اجتماع.. نگار جون یه عالمه

ادامه مطلب ...
رمان عشق تعصب پارت 80

رمان عشق تعصب پارت 80

  کیانوش با عصبانیت به سمتم اومد و گفت : _ به به خانوم فراری نفسم رو با عصبانیت بیرون فرستادم اصلا حق نداشت بیاد خونه ی من و ازم حساب بپرسه ، بلند شدم روبروش ایستادم و گفتم : _ از خونه ی من گمشو بیرون همین الان با خشم فریاد کشید : _ خفه شو دهنت رو ببند

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 27

رمان عروسک پارت 27

  با رسیدن به خونه نفس عمیقی کشیدم که از دیدش دور نموند خنده ای کرد و دستشو رو بوق فشرد از گوشه چشم تکون خوردن دست و پای روهامو دیدم و با شوق به سمتش برگشتم و نگاهش کردم پلکهاش تکون میخورد صداش زدم : -روهام؟‌مامانم؟ -هنوز خوابه! مونده تا به هوش بیاد با صدای سردی اینو‌گفت و صاف

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 32

رمان صیغه استاد پارت 32

  به یکباره دستاش رها شد و من از جلوی دیدش دور شدم پله ها رو بالا رفتم و خودمو به اتاقم رسوندم چرا زندگی تموم نمیشه کاش زمان به عقب برمیگشت و پیشنهاد این آدم قبول نمیکردم گاهی آدم توی زندگی از سر اجبار یا ناخواسته یاندونسته تصمیماتی می‌گیره که دیگه هیچوقت راه جبرانی براشون نیست و من درست

ادامه مطلب ...