28 بهمن 1399 - رمان دونی

روز: 28 بهمن 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان گرگها پارت ۶۵

کامیار نتونستم برای مراسم بله برون لیلی برم.. به زور لباس پوشیده و آماده شده بودم که برم، حتی ریش و سبیلمو که روزها بود نزده بودم و بلند شده بود هم زدم ولی هر کاری کردم نتونستم از خونه خارج بشم و پاهام جلو نرفتن.. آخرش با کلافگی کتمو درآوردم و پرت کردم گوشه ی اتاق و فحشی به

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد سوم پارت 4

رمان خان زاده جلد سوم پارت 4

    من فقط نمیخواستم نگرانتون کنم دیشب اونجا بعد خوردن اون همه هله هوله حالم بد شد منو به بیمارستان بردن برای همین نمیتونستم گوشیمو جواب بدم دوستم بهتون زنگ زده من مجبور شدم دیشب توی بیمارستان بمونم که معده و شستشو بدن … من هیچ وقت روی حرف شما حرف نمیزنم دیشب مجبور شدم بخدا… با این حرفی

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 42

رمان عروسک پارت 42

  برای اولین بار تو عمرم خجالت زده بودم از کاری که حتی با فکر انجامش داده بودم. واقعاً چرا یه لحظه به سرم زد تا اون بدونه میترا کیه! دونستن یا ندونستن اهورا چه فرقی تو اصل ماجرا داشت؟ رابطه ها تشکیل شده بودن! میترا زن سپنتا بود و ازش باردار بود با این کار فقط سلامت اونو به

ادامه مطلب ...
رمان عشق تعصب پارت 52

رمان‌ سکوت قلب پارت 13

  نفس عمیقی کشیدم و زنگ را زدم .   دختر بچه مو طلایی با هیجان در را باز کرد . – چرا انقدر دیر اومدی عمو ؟   لبخند روی لبانم خشک شده است . دیگر حتی لبخند الکی هم روی لبانم نمی آمد.   آرام را به بدبختی به آغوش میکشم. حالم بد است. بدتر از همیشه.  

ادامه مطلب ...