5 اسفند 1399 - رمان دونی

روز: 5 اسفند 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان گرگها پارت ۷۰

ساعت از ۱۲ شب گذشته بود که به بهرام گفتم دیگه بریم و همه خسته ن.. خودم داغون بودم و روح و قلبم خسته تر از جسمم بود و دیگه تحمل دیدن حال خراب کامیار رو هم بیشتر از اون نداشتم.. نگارجون و منیره رو محکم بغل کردم و ازشون تشکر کردم.. کامیار بیرون بود و داشت با بقیه خداحافظی

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 38

رمان صیغه استاد پارت 38

  آروم خودم از زیر تنش بیرون کشیدم و از روی تخت بلند شدم. لباسش که پایین تخت افتاده بود و تنم کردم و توی بالکن رفتم. حس می‌کردم به هوای تازه نیاز داشتم. روی صندلی که اونجا بود نشستم و سرم و روی میز گذاشتم. صدای تق تق که اومد سرم و یک ضرب بلند کردم و متوجه شدم

ادامه مطلب ...

رمان سکوت قلب پارت 17

آرتین بلند می‌شود. – حرف عمو رو گفتم کاری که قراره یه هفته اس قراره یه هفته انجام بدی رو کردم. آرشین به او چشم غره می‌رود. چانه ام می‌گیرد و سرم را بالا می‌آورد. – نگران نباش من با بابا امروز رفتم صحبت کردم گفت خودش میره پیش آقاجون. آرتین تو مگه خودت با آقاجون صحبت نکردی چرا کامل

ادامه مطلب ...
رمان عشق تعصب پارت 82

رمان عشق تعصب پارت 82

  خیره به من شد و گفت ؛ _ من میرم اما فردا میام وسایلت رو جمع میکنی میای عمارت پیش پسرت زندگی میکنی . بعدش خواست بره که صداش زدم ؛ _ کیانوش سرجاش ایستاد چشمهاش رو بهم دوخت که با صدایی گرفته شده گفتم ؛ _ من با چ عنوانی باید بیام پس کسایی که باهام غریبه هستند

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد سوم پارت 7

رمان خان زاده جلد سوم پارت 7

  منو روی تخت انداخت و خودش روی تنم کشید زیر خودش اسیرم کرد و گفت _از جات تکون نمیخوری همینجا میخوابی تا من از خواب سیر بشم با ناله گفتم برو کنار شاهو خیلی سنگینی لاله گوشم و بین لباش گرفت و گفت _وقتی کرم میریزی باید به عاقبت این کارتم فکر کنی مگه نه؟ با خوشحالی دستمو دور

ادامه مطلب ...