8 اسفند 1399 - رمان دونی

روز: 8 اسفند 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان گرگها پارت ۷۲

لیلی وقتی کامیار نشست توی ماشین و رو به من که داغون بودم و گریه میکردم کرد و پرسید “میتونی با یه دیوونه زندگی کنی” دلم هری ریخت و دست و دلم لرزید.. باورم نمیشد که همچین حرفی زده باشه.. یعنی ممکن بود بازم برگردیم به روزای خوشمون و متعلق به هم باشیم؟.. خواب بود؟.. دستامو محکم به هم فشار

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 44

رمان عروسک پارت 44

  باید ازش میپرسیدم که بسته به آدمش یعنی چی! که موقعیتش یعنی چی! اما با رسیدن اهورا حرفی نزدم. بلافاصله بعد اهورا گارسون به همراه میز حاوی سفارش های ما رسید. اهورا به پشتی صندلیش تکیه داد و با ریشخند نگاهی به میز کرد و گفت : – عاشق این قسمتشم. جوری با فخر به میز نگاه میکرد که

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد سوم پارت 8

رمان خان زاده جلد سوم پارت 8

  _دخترم کسی قرار نیست تورو مجبور به کاری کنه چرا رنگت پرید؟ نفسم بند اومده بود حتی فکر کردت به خواستگار دیگه منو میترسوند من زن بودم من شاهو رو داشتم چطور می تونستم به ازدواج فکر کنم؟ سعی کردم ترسم و پنهان کنم و دست و پامو گم نکنم و به پدرم گفتم خواهش می کنم بابا برای

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 35

رمان آشوب پارت ۶

#پارت۲۴ #آشوب +آشوب؟! با آشور،حرف میزنی دیگه؟!….. گوشت کنار دستش را محکم میکشد . جایش درد میکند ،اما در مقابل درد دلش چیزی نیست. شروع به صحبت میکند: -چی بگم ؟!…. بهش بگم …آشور خواهرت کم اورده …همه اش تظاهر بوده … از بختش از پیرشدن داخل اوج جونیش گله داره …. چی بگم ایلین؟!…. برم بار سنگینی روی دوش

ادامه مطلب ...