روز: 20 اسفند 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان خان زاده جلد سوم پارت 11

رمان خان زاده جلد سوم پارت 11

  حتی اگه راه حلی پیدا نمی‌کردم مجبور بودم آدم وقتی مجبور بشه هر کاری از دستش بر میاد دم دستی ترین مانتویی که دستم میاد می پوشم اصلا مهم نبود چیزی از اون مونس قدیم باقی نمونده بود که الان به فکر این باشم که چی بپوشم یا چی نپوشم دم دستی ترین‌مانتو و تنم کردم اولین شالی که

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 48

رمان عروسک پارت 47

  – داری امپر میچسبونیا حواست هست که چی میگی؟ که چیو راجع به کی میگی؟ – حواسم هست داداش من…حواسم هست… حواس شما بود؟ حواس شما بود دارین چیکار میکنین؟ دارین با کی چی کار میکنین؟ شنیدم قرار بوده میترا رو بکشی اره؟ صدایی از سپنتا درنیومد که صدای خنده بیجون اهورا رو شنیدم – بگو داداشم. بگو بدونم

ادامه مطلب ...
رمان عروسک پارت 4

رمان سکوت قلب پارت ۲۳

پدرم واقعا مردانگی کرد که اجازه داد. کاش من هم انقدر خوش شانس بودم اما می‌دانم که آقاجون بیخیال نخواهد شد! انقدر که زیر بار نمی‌رود نوه عزیز دردانه اش چه کارها که نکرده است. کاش پدرم هم زیر بار نرود! واقعا خسته شدم… لیوان را به سمتش می‌گیرم. آرام تشکر می‌کند و لیوان را می‌گیرد. – هر چقدر هم

ادامه مطلب ...