رمان خان زاده جلد سوم پارت 11
حتی اگه راه حلی پیدا نمیکردم مجبور بودم آدم وقتی مجبور بشه هر کاری از دستش بر میاد دم دستی ترین مانتویی که دستم میاد می پوشم اصلا مهم نبود چیزی از اون مونس قدیم باقی نمونده بود که الان به فکر این باشم که چی بپوشم یا چی نپوشم دم دستی ترینمانتو و تنم کردم اولین شالی که