رمان خان زاده جلد سوم پارت 14
_ فکرشو بکن من که این همه نفرت توی وجودم داشتم از خانواده ات با این نفرت تازه که تو توی وجودم میذاشتی چه بلایی سر خانوادت می اومد؟ گلوم و انقدر محکم فشار داده بود که نفسم بند اومده بود و دیگه کم کم داشتم جون میدادم توی اخرین لحظه دستشو کنار کشید هوا رو بلعیدم دست روی