رمان صیغه استاد پارت 44
سعی کردم نفسام منظم شه و گفتم : برید عقب لطفا کلی کار هست که باید انجام بدم… لباس کثیفای گیتی خانم مونده… اخم ساختگی کرد و گفت : من مهم ترم یا اون؟؟ به گیتی و عشقش میگفت اون؟؟ تعجبم حتی از توی صورتمم مشخص بود! نفس بریده به یقش چنگ زدم و اسمش و با ناله صدا