روز: 1 خرداد 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری پارت 9

رمان عشق صوری پارت 9

تو اون لباس سفید احساس سیاه بختی میکردم. احساس تلخی که نمیتونست لحظه ای راحتم بزاره.سرمو انداخته بودم پایین و خیره شدم به کفشهام. مامان که بالای سرم ایستاده بود و خوش خوشان دست میزد،درحالی که سعی میکرد  حرص و عصبانیتش رو پشت  یه لبخند دندون نمای مصنوعی پنهون بکنه، سقلمه ای بهم زد و گفت: -سگرمه هاتو واکن شیدا..ناسلامتی

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 9

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 9

فقط کافی بود پام رو از این جهنم بیرون بزارم اون وقت دیگه تهدیدا و حرفاش برام پشیزی ارزش نداشت ، پس بیخیال حرفاش سری تکون دادم و سعی کردم مطیع عمل کنم تا بزاره برم وقتی سکوت و آروم بودنم رو دید مشکوک ابرویی بالا انداخت و گفت : _حرفی برای گفتن نداری ؟؟ برای اینکه به چیزی شک

ادامه مطلب ...