رمان در پناه آهیر پارت ۶
_پدر و مادرت مواظبت نبودن؟ دلم گرفت از یادآوری اینکه من از بچگی بی پناه بودم و تو تنهایی هام ترسیدم و آخرشم کسی نیومد بغلم کنه و بگه افرا نترس من اینجام.. من هستم.. من مواظبتم.. و کم کم یاد گرفتم که منتظر دستی و پناهی نباشم.. _نه.. اونا اکثرا خونه نبودن.. یا سر کار بودن یا تو مهمونی