روز: 13 تیر 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 15

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 15

  _آره… وظایف آیندت میخوای بهت یادآوری کنم ؟! اصلا متوجه حرفاش نمیشدم که یکدفعه جلوی چشمای مات و مبهوتم لباش روی لبام گذاشت که با قفل شدن دستاش دور کمرم تقلا کردم تا از خودم جداش کنم عقب عقب بردم تا پشتم به ماشین خورد و توی بغلش قفل شدم ، لباش رو از لبام جدا کرد تا خواستم

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری پارت 16

رمان عشق صوری پارت 16

  تا ظهر توی شرکت بودم.همه ی قسمتهاش شیرین بودن به جز وقتایی که باید در قبال امرو نهای های اون دختره ی پر افاده که انگار از دماغ فیل افتاده بود چشم چشم راه مینداختم. از اونجا که زدم بیرون مایوس، دلگیر و خشمگین گوشی موبایلم رو چک کردم. هه!، خنده دار بود.برای مادر من حتی اهمیت نداشت که

ادامه مطلب ...