روز: 26 مرداد 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 23

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 23

  _زود صبحونت رو بخور دخترم ، چون قراره جایی بریم اونم با خانوم پرستار !! چی ؟؟ من رو میخواست با خودش کجا ببره ؟؟ دهن باز کردم که مخالفت کنم انگار فهمید چون بلافاصله گفت : _وظایفت رو که یادت نرفته خانوم پرستار ؟؟! به اجبار نه آرومی زیر لب زمزمه کردم که خوبه ای خطاب بهم گفت

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری پارت 24

رمان عشق صوری پارت 24

  مجبور بودم وانمود کنم دختری هستم شیفته و عاشق پیشه! اونم شیفته ی کی…؟یه آدم قلدر و زورگو و گردن کلفت مثل شهرام که هیچی ازش نمیدونستم هیچی! و این دقیقا اونجاش بد بود که من خودم دلم پیش کس دیگه ای بود. من همه کارهایی که دلم میخواست با دیاکو انجام بدم الان مجبور بودم با شهرام انجامشون

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد سوم

رمان عشق تعصب پارت 94

  _ پس چرا … _ چیزی نیست کیانوش بهار فقط از دست من دلخوره مگه نه ؟ ناچار گفتم : _ آره کیانوش هنوز شک داشت ولی دیگه چیزی نپرسید ، چند دقیقه که گذشت اریا خیره بهش شد و پرسید : _ بوسه هم گفتی بیاد اینجا ؟ کیانوش دستی داخل موهاش کشید و بیخیال جوابش رو داد

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان در پناه آهیر پارت ۳۱

آهیر چمدونهای منو تو صندوق عقب ماشین میزاشت و پدرش هم بهمون سفارش میکرد که مواظب خودمون باشیم و حسابی خوش بگذرونیم.. وقتی آهیر حواسش به ما نبود و مشغول جابجا کردن وسایل بود، آقای امانی یه دسته دلار به من داد و گفت که آهیر ازش نگرفته و گفته خودش به اندازه ی کافی پول داره.. از من میخواست

ادامه مطلب ...