روز: 14 شهریور 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 95

  اصلا دوست نداشتم اینجا باشه اما انگار اصلا هیچ چاره ای نبود بلند شدم خواستم برم سمت اتاقم اما منصرف شدم دوباره نشستم چرا من بخاطر اون باید گرسنه باشم خودش باید متوجه حال و روز من بشه چند تا نفس عمیق کشیدم بعدش با صدایی که حسابی گرفته شده بود گفتم : _ طرلان فردا میای بریم دریا

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 30

  عصبی روی تخت دراز کشیدم و به این فکر میکردم که چطوری تونسته بدون اینکه به من بگه اینطوری بیگدار به آب بزنه و بدون اجازه به اون خونه برگرده هنوز چند دقیقه نگذشته بود که با صدای بلند زنگ به خودم اومدم و با عجله خودم رو به اف اف رسوندم که با دیدن نازلی بدون اینکه قفل

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 31

    -آره آره یکی هست…یکی هست که تو سرم که تو قلبم… بی حرکت ایستاد و بهم‌خیره شد.فکرشم‌نمیکرد با چنین صراحتی حقیقت هارو بکوبم توی صورتش. خشمگین نگاهم کرد.رگهای گردنش برجسته شده بودن و فکش هرچند لحظه یکبار از خشم زیاد تکون میخورد. گویا داشت حرص و خشمش از منو روی دندوناش خالی میکرد. با صدای مرتعش شده و

ادامه مطلب ...