رمان عشق ممنوعه استاد پارت 31
چپ چپ نگام کرد و با حرص گفت : _آره !! به طرفش چرخیدم و با ترس زمزمه کردم : _یع…یعنی چی که میگی توی کُماس !؟ دستی به صورتش کشید _یعنی اینکه بدجور زدی ناکارش کردی آب دهنم رو قورت دادم و وااای بلندی زیرلب زمزمه کردم چه خریتی کردم خدای من !! یعنی چی توی کماس ؟!