روز: 20 شهریور 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 33

  به مبل گوشه پذیرایی اشاره کردم و خطاب بهش گفتم : _اونجاس !! با عجله به اون سمت رفت و گوشی رو برداشت ولی با دیدن اسم تماس گیرنده پوووف کلافه ای کشید و بلند گفت : _ای بابا !! بعد از مکثی گوشی رو برداشت و بی حوصله و شاکی گفت : _بله ؟! _….. طولی نکشید که

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 34

    -دوست داری من خوشحال باشم!؟ سرش رو یکم کج کرد و دستمو که یه طرف صورتش بود بوسید و جواب داد: -معلوم که دوست دارم… با شستم صورتشو نوارش کردم و گفتم: -پس بزار برم دانشگاه…بزار کارایی رو انجام بدم که دوست دارم… بی حرف بهم خیره موند.سکوتش ترسناک بود چون حس کردم الان دوباره جارو جنجال راه

ادامه مطلب ...