رمان عشق ممنوعه استاد پارت 40
نفسم رو با صدا بیرون فرستادم ؛ وااای خدایا من رو تو چه موقعیت بدی دید حالا باید چطوری مریم رو قانعش میکردم که آروم بگیره ؟! یکدفعه با چیزی که به ذهنم رسید به طرف آراد چرخیدم و درحالیکه به طرفش حمله میبردم عصبی غریدم : _همش مقصر تویی لعنتی !! یقه اش رو گرفتم که دستپاچه فرمون