رمان عشق ممنوعه استاد پارت 43
عصبی دندونام روی هم فشردم و خشن گفتم : _چه هدفی از گفتن این حرفا دارید ؟! نکنه ……. با دست آزادم به خودم اشاره زدم و اضافه کردم : _نکنه با من بودید ؟! باباش پوزخند زدی و جدی گفت : _مگه معشوقه دیگه ای هم جز تو اینجا وجود داره که مثل زالو چسبیدی به پسر من