رمان عشق ممنوعه استاد پارت 52
دست به سینه با اخم رو ازش برگردوندم تا زمانی که به خونه برسیم یک ریز حرف زد و بخاطر لباس زیر…ایی که خریده بود سر به سرم گذاشت و منم همینطوری الکی حرص میخوردم و یه جورایی آخراش دوست داشتم سر از تنش جدا کنم با رسیدن در خونه بی معطلی از ماشین پیاده شدم که شیشه سمتم