12 آبان 1400 - رمان دونی

روز: 12 آبان 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 57

  بیشتر ازیک ساعت میشد که خوش و خرم دراز کشیده بود رو تخت و من بیچاره رو مجبور کرده بود پاهاشو واسش ماساژ بدم. اونم بخاطر چی؟ بخاطر اینکه شب لطف کنه پیش من لعنتی بمونه که مبادا از ترس بترکم و به فنا برم! لعنت یه این ترس بیخودی که به این روزم انداخت! با حرص فشاری یه

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 4

  با اون صدای بم و اغواگرش گفت:     -مثلا چجوری اجازه نمیدی!؟؟؟     فاصله ی کمش باعث شده بود سکوت کنم.آخه فکر کنم هرکس دیگه ای هم جای من بود همینقدر دستپاچه میشد…دلیلشم این بود که این بشر یکم زیادی جذاب بود..حتی یه لحظه پشیمون شدم از اینکه چرا اون حرف رو زدم…ولی درنهایت گفتم:    

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 3

  شمیم حوله رو از کف آشپزخونه برداشتن و با بالا انداختن شونه هاش گفت:     -اصلا به من چه! هر بلایی سرش میاری بیار!     با بهت و ناباوری به اون دختر پررو و حقیر نگاه کردم….حالم از وقاحت اون و سادگی خودم بهم خورد.نباید به این سادگی بهش اعتماد میکردم.نباید ندیده و نشناخته میومدم اینجا….حالا چجوری

ادامه مطلب ...