13 آبان 1400 - رمان دونی

روز: 13 آبان 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 6

  میز رو چیدم… باید از هر کاری برای پرت و منحرف کردن ذهنم استفاده میکردم‌،باید برای خودم مشغله های مختلف درست میکردم‌ تا یادم نیفته چه کار کثیفی انجام دادم…. نوشین پرسید:     -کمک نمیخوای !؟     -ظرف سالاد رو از توی یخچال دربیار…فقط همین….   -وای…سالاد شیرازی هم درست کردی !؟ دمت گرم !    

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 5

#پارت_۴۱           مهردادنمیخواست فرصت فکر کردن به من بده…. یه جورایی همه چیز رو یه جوری کنار هم چیده بود که منو بزاره تو عمل انجام شده…. اما…خیلی زود هم اینو گرفت که منم چندان حس بدی بهش ندارم….     چون لبخند زد …نفس آرومی کشید و گفت:       -پس تو هم دوستم

ادامه مطلب ...