16 آبان 1400 - رمان دونی

روز: 16 آبان 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 59

    سری تکون داد و همراهم وارد اتاق شد تا زمانی که در اتاق رو ببندم سنگینی نگاه نازی روی خودم حس میکردم ولی سعی کردم نسبت بهش بی اهمیت باشم   کلافه روی تخت نشستم و دستامو از دو طرف توی موهام فرو کردم که محیا روبه روم ایستاد و درحالیکه سرمو توی آغوشش میگرفت با لحن حرصی

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 12

  دوسه تا مانتو عوض کردم تا بالاخره یکیش به دلم نشست. یه مانتوی زرشکی که میتونستم با کتونی های زرشکی رنگ و یه شال مشکی ستشون کنم. ترکیب خوبی بود و از خودم راضی بودم. ادکلنی که مهرداد برام خریده بود رو برداشتم و به مچ دستها، گردن و مانتوم زدم. تلفنم که روی میز لغزید فهمیدم که بازهم

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 11

    کاملا نامطمئن از اینکه ممکن کسی درو به روم باز کنه دکمه زنگ رو فشار دادم.آخه تقریبا مطمئن بودم که نوشین یا مطب یا پیش دوستاش و مهرداد هم کارخونه اما در کمال تعجب صدای نوشین رو از پشت ایفون تصویری شنیدم:     -سلام عزیزم…تو مگه کلید نداری!؟؟     پشت سرمو خاروندم و با شرم گفتم:

ادامه مطلب ...