17 آبان 1400 - رمان دونی

روز: 17 آبان 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 14

  هرچند دقیقه یکبار میرفتم سمت پنجره و نگاهی به بیرون مینداختم. استرس نداشتم اما دلیلی هم نمی دیدم که بخوام ببینمش. پگاه که کنار بخاری دراز کشیده بود و با گوشیش بازی میکرد گفت:     -میگمااا….اونی که تورو اینجوری بیقرار کرده وقتی برسه اینجا خودش یه بوقی یه اِهنی یه اُهنی میکنه…بیا بشین!     نمیدونم هوا واقعا

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 13

  گاهی وقتها دغدغه ی بعضی از آدمهای اطرافم برام مسخره بود. مشکلاتشون رو که با مشکلاتم مقایسه میکردم از شدت تاسف زیاد به خنده میفتادم. نمونه اش همین پگاه….غرق پول بود و به فرار فکر میکرد.من اگه کانون گرم خانوادمون ازهم نپاشیده بود شاید هیچوقت پا تو زندگی دخترخاله ام نمیکردم حالا هرچقدرهم که شیفته ی تیپ و شخصیت

ادامه مطلب ...