روز: 18 آبان 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 59

    هیچوقت برای یه بیرون رفتن عادی اینقدر به خودم نرسیده بودم اینبار اما با تمام اون دفعات عادی فرق داشت. میخواستم حساب کار دستش بیاد.باید بدونه اگه به اذیت کردن من تو اینکار بیشتر حرفه ایم تا اون‌.تصلا هر چقدر هم که باخودم کلنجار می رفتم باز نمیتونستم اجازه بدم شهرام هرجور دلش میخواد باهام رفتار کنه. البته…تقصیر

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 16

  هردو روی یه پل مرتفع بدون تردد نشسته بودیم و از اون بالابالاها اطراف و گاهی پایین رو نگاه میکردیم . دست بردم زیر مقنعه و تکه دستمالی که روی زخم گردنم گذاشته بودمو برداشتم و بعد با دیدن خون روی سفیدی دستمال هینی کشیدمو گفتم:     -ای مهرداد وحشی.ببینش…خوب نگاش کن….ببین چیکار کردی تو با گردن من؟

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 15

  صدای زنگ که توی خونه پیچید فورا نیم خیز شدم. هیچی تنم نبود.پتو رو تا زیر گلوم بالا آوردم و موهام رو دادم بالا. نگاهم رفت پی در…اولش فکر کردم خواب دیدم یا یه چیزی تو این مایه ها اما یکم که گذشت بیشتر هوشیار شدم. نگاهی به ساعت انداختم.چون تو اون حالت گیج خواب باخودم به تنها نتیجه

ادامه مطلب ...