رمان عشق صوری پارت 59
هیچوقت برای یه بیرون رفتن عادی اینقدر به خودم نرسیده بودم اینبار اما با تمام اون دفعات عادی فرق داشت. میخواستم حساب کار دستش بیاد.باید بدونه اگه به اذیت کردن من تو اینکار بیشتر حرفه ایم تا اون.تصلا هر چقدر هم که باخودم کلنجار می رفتم باز نمیتونستم اجازه بدم شهرام هرجور دلش میخواد باهام رفتار کنه. البته…تقصیر