29 آبان 1400 - رمان دونی

روز: 29 آبان 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 63

    من دکتر لازم بود و اون شهرام نسناس باید کاری برام میکرد… دستمو رو نرده ها گذاشتم و محکم گرفتمش که نخورم زمین آخه بدجور حس ضعف و سردرد و سرگیجه داشتم. هرچی بود از گشنگی نبود. ترکیب مشروب و استرس زیاد به این روزم انداخت وگرنه من اهل همچین حال و احوالات و سوسول بازیایی نبودم…. چشمهام

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 31

    تو همون خیابون با قدم های سریع به راه افتادم. چون خیابون دو طرفش پر از درخت بود زمین پر بود از برگهای زد و سبز و خشکی که زیر پا خش خش صدا میدادن…. صداصون عین دل من بود.یه دل پر از هزاران اتفاق با دروسرای خاص خودشون! دستامو تو جیبهای مانتوم فرو بردم و با سرخمیده

ادامه مطلب ...