2 آذر 1400 - رمان دونی

روز: 2 آذر 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 101

  _ خیلی خستم نمیتونم طاقت بیارم من رو تو آغوش کشید : _ بهت کمک میکنم کافیه بخوای تو میتونی از پس همه چیز بربیای خیره بهش شدم یعنی داشت واقعیت رو میگفت ، واقعا داشتم عذاب میکشیدم این زندگی اون چیزی نبود ک من همیشه میخواستم !. صورتم رو بین دو تا دستاش گرفت و گفت : _

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 65

    آب دهنم رو صدا دار قورت دادم و با حرص نگاهش کردم ، که ابرویی بالا انداخت و گفت : _چیه ؟! بدون اینکه چیزی به زبون بیارم اشاره ای به پایین کردم که سرش رو کج کرد و با گیجی گفت : _نمیفهمم چی میگی ؟! به زبون بیار چی میخوای ؟! میدونستم میفهمه منظورم چیه و

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 37

    #پارت_۳۶۱     🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓     وقتی من هنوز هم چشمام بسته بود اون خیلی آروم سرش رو به سمتم برگردوند و پنهونی زل زد بهم. انگار دنبال یه فرصت بود سیر تماشام بکنه میپرسید چطور تمام اینهارو فهمیدم اونم وقتی چشمام بسته بود!؟ مگه میشه سنگینی نگاه های خاص کسی که تاحالا دوست

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 36  

#پارت_۳۵۱     🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓       قدم زنان،دوشادوش هم به راه افتادیم. و ما حین قدم زدن گاهی از قطره هایی روی صورتمون متوجه میشدیم آسمون داره نم نم میباره… دستهامو تو جیبهای پالتوم فرو بردم و گفتم؛     -من یه دوست صمیمی دارم که عاشق بارون… وقتی هوا اینجوری میشد فورا میومد دنبالم

ادامه مطلب ...