4 آذر 1400 - رمان دونی

روز: 4 آذر 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 66

  اینا معلوم نبود از کی پشت در داشتن زاغ سیاه ما رو چوب میزدن که دَر همشه خراب و زواردرفته منم ، تحمل نکرده و باز شده و اینطوری رسواشون کرده بود دستپاچه زودی آراد رو از روی خودم کناری زدم و درحالیکه صاف مینشستم عصبی گفتم : _چشمم روشن از کی تا حالا زاغ سیاه منو چوب میزنید

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 40

    بزنه که پشیمونیش واسه من باشه! وسایلم رو که جمع کردم و آماده که شدم با خاموش کردن چراغ ها و چک کردن گاز و بقیه ی وسایل برقی از خونه زدم بیرون و درارو قفل کردم. یه آژانس گرفتم و خودم رو رسوندم ترمینال. برخلاف همیشه اینبار ترجیح دادم با خودرهای مسافربری برم آخه باهواپیما که دیگه

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 39

      #پارت_۳۹۱     🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓       چقدر بیزار بودم از حس ترس.و فکر کنم حق با اون بود.می رفتم خونه ی خودم تا صبح باید از ترس می لرزیدم واسه همین شماره ی پگاه رو گرفتم بلکه اون بیاد پیشم. تا الان که مدام اصرار داشتم جدا بشم و تو خونه ای

ادامه مطلب ...