رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 44
کاش حرف خودش رو باور کنه و بپذیره و برای یک بار هم که شده احساسش رو جدی بگیره و بدونه که آره…من واقعا دوستش ندارم… اونی که عمیقا میخوامش فرزین. چقدر خسته بودم از اینکه هربار میخواستم همه چیز رو تموم کنم اما نمیشد. هی این جدایی عقب میفتاد. اونقدر عقب میفتاد که دوباره یه رابطه ی