رمان دختر نسبتاً بد (بهار)پارت 48
#پارت_۴۶۵ 🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓 چند ثانیه ای نگاهم کرد و بعد گفت: -بعضی وقتها با یه اشتباه 19نمیشی….صفر میشی.صفر… اینو گفت که بهم بفهمونه در نظرش صفر شدم. که بهم بفهمونه بیخودی بلند شدم و اومدم اینجا اما من همچنان در پی یه فرصت بودم. که فقط حرفهامو بزنم برای همین گفتم: -بعضی اشتباهات رو مجبوری انجام بدی….یا