رمان دختر نسبتاً بد(بهار) پارت 54
#پارت_۵۰۲ 🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓 پوزخند زدم.چه عروس خوشبختی بودم من. نه عکسی…نه توری…نه فیلم و کلیپی… عین بدبخت بیچاره به زور وادارم کردن برم دکتر زنان تا اثبات کنم باکره ام…. به زور اجبارم کردن آزمایش بدم. و بدون اینکه پای سفره ی عقدی بنشینم بی سرو صدا توخونه به عاقد جواب بله بدم! این بود سرگذشت من…